عشق مرده
ازم پرسید: تو مال منی؟؟؟؟؟ گفتم :آره.مال خود خودتم.هرکاری دلت میخواد بام بکن! گفت: هرکاری؟؟ گفتم :آره. تنهام گذاشت و رفت............. این روزها که می گذرند یک ترانه ی تلخ قصه ی تنهایی مرا میسراید سمفونی گوش خراشی است ..... روزهاست پنبه دگر فایده ندارد باید باور کنم تنهایم.......
در شهر خرابان کسی پیر نشد از خوردن ادم زمین سیر نشد گفتیم جوانیم به پیری برسیم توبه کنیم از بس که جوان مرد کسی پیر نشد صحبت از انتظار کشنده ات نیست!!!
صحبت از نا امیدی این دل است.
که هیچ دل خوشی به آمدنت ندادیش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداوند پرسید:
میخوری یا میبری؟؟
گفتم:میخورم!!!!!!!!
اما افسوس نمیدانستم
لذت ها را می برند
وغصه هارا میخورند
Design By : RoozGozar.com |