• وبلاگ : عشق مرده
  • يادداشت : ...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دوستان عزيز..بروزم..خوشحال ميشم سر بزنيد...متشكر..

    + سياوش 
    تمــــام شهــر خـوابيــده ، مـن بــه يــاد تــــــــو بيــــدارم
    سـراپــا چشــم ديــــــدارم کــه شــب تــابــد ز مـژگـانـت
    خيــال عــاصيـــم امشــب ، اميــد دسـت گـرم تـــوسـت
    چـه خـوش بخشيـده رويــايــي بـه مـن لبخنـد پنهــانـت
    بـه هــــــم زد يـک نـگــاه تـــــو شـکــوه شهـــــرک دل را
    چــه کــاري کـرده اي بـا دل بـگــو جــانــم بــه قــربـانـت؟
    چـه بـنــوازي چـه نـنــوازي غــرورم سهــم قـلـــــب تـــــو
    تــن و دل را بـپـيـچــم در حـــريــر عشـــــــق ســـــوزانـت
    + سياوش 
    تو را خدا گلم حال خوبه الان
    چي شده
    چرا بهم نگفتي
    الان خوبي
    بگو کدوم بيمارستاني تا بيام
    تو را خدا

    پاسخ

    عزيز تو بيمارستان سيستم نداشتم که..الان خونم و خوبم
    + سياوش 

    کف پايم زخمي است

    ودلم زخمي تر

    لحظه اي صبر نما

    تادلم را که به پايت افتاد،

    از زمين بردارم.

    سهم من از اين عشق - چه تفاوت دارد - سهم اين عشق کجاست؟

    تو که ما را به تمناي وصال آزردي،

    از چه آخر به دل ما غم هجران دادي؟

    در دلت چيست؟ بگو

    عشق ما يا غم او

    درد ما يا تب او

    تو نداني که چه درديست غم دل به زبان آوردن.

    ما که ديگر رفتيم؛

    ولي از عشق سخن با دل ديوانه نگو،

    که دلت از سنگ است و دل ديوانه از شيشه

    او که عاشق بشود،

    نکند فهم که سنگ از شيشه چه بدش مي آيد.

    عاقبت سنگ زد و شيشه شکست.

    کودکي اين را گفت؛

    و دل من بشکست.

    با خدا من گفتم درد دل از غم تو

    و خدا گفت به من،

    بنده کوچک من،

    دل او از سنگ است.

    پس تو بيهوده نکوش

    دل او از سنگ است.


    من همه نظرايي ک واسمون گذاشته بودي و خوندم.ممنون واسه اينکه تلاش کردي مشکلمون و حل کني.اما رابطه ي مسخره ي من و مرتضي عشق نيس و اونم سعي نکرد حرفات و بفهمه ! به هر حال حسابي ازت ممنونم . راستش من چيزي از غمت نميدونم.نميدونم چرا حالت خوب نبود.الان خوبي؟
    پاسخ

    سلام عزيز غم من از چهارسال پيش شروع شد که دوس پسر دوسم و سر کار گذاشتم و بعدش شدم عاشق دوست دوست پسر دوسم باش دوس نشدم اما عاشقش بودم و ف کنم اونم بود من اصلا نشون نميدادم اما اون نشون ميداد درست وقتي که بعد از سه سال تصميم گرفتم احساسمو بدونه فهميدم يک ماهه فوت شده ودوسام به من نگفته بودن....